☺ ـ-بـــآرونــِـِ_ـِـ-ـِ☺ | ||
سالهاست نمینویسد... دستم را میگویم... از زمانی که فهمید تنهاست از وقتی فهمید دورویی همدم دردهاست... سرنوشت.....آی سرنوشت... شاید قلمت جوهرش روبه اتمام بود... که تقدیرم را اینگونه نوشت دیگر میروم... منتظر ایستادن احمقانه است... برای شروع زندگی تازه :::: یک سه حرفی کافیست با کمی اشوه و ناز... بــــــــــ لــــــــــــــــ ه تمام... [ چهارشنبه 93/2/3 ] [ 5:58 عصر ] [ demi ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |